ای خدااا اینا چین ؟!؟

ساخت وبلاگ



الان که دارم این پستو میذارم رسما درشرف سکته

کردنم ،چرا؟الان میگم...

عاقا ما برا اینکه از دست این گودزیلای زشتموون که اعصاب

مصاب براممون نذاشته بود رفتیم شهرستان(اصفهوون).


دیشب مهمانی بودیم شلوغ شلوغ 

 همه دور هم نشسته بودیم چند تا گودزیلا هم یه گوشه داشتن یواش با هم حرف میزدن یکهو همشون دویدن تو اتاق دیگه و چند ثانیه بعد فاطیما دختر کوچولوشون که شیش سالشه لنگان و گریان اومد پیش مادرش پاش به لبه میز کامپوتر گرفته بود و پوست انگشت شصتش آویزون شده بود.مامانشم هم سریع با ناخن گیر تیکه آویزون رو کند و پاشو پانسمان کرد

 حالا حرفا گودزیلا کوچولو رو بخونین بعد از عمل جراحی و در حالی که اشک میریخت:

 به چی میخندین کله گنده ها 

 من پوستمو از دست دادم به من میخندین 

 مامان من پوست خودم رو میخوام

 خدایا آخه چرا من

 لعنتی ها نخندین

 به خدا فردا به شروین میگم همتون رو بیاد بزنه (دوستش که تو پیش دبستانیش باهاش آشنا شده خخ)

 اگه خدا منو دوست داشته باشه پوست همتون رو میکنه


الان که فکرشو میکنم تنو بدنم به لرزه افتاده

دنیا داره به کوجا میره خخخ




هااای...🙆...
ما را در سایت هااای...🙆 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5ghararnaboodd بازدید : 219 تاريخ : سه شنبه 19 ارديبهشت 1396 ساعت: 1:22